زهی خجسته زمانی که یار باز آید | |
خبر دهید به یاران که یار می آید قرار گیتی چشم انتظار می آید سلام سلام ای مولای من ! سلام ای عزیزترین ! سلام ای غایب همیشه حاضر ! غروب شد ، شب آمد و نیمه شعبانی دیگر به سر رسید و تو نیامدی ! باز جشن تولدت رو بدون حضور خودت جشن گرفتیم ، و چقدر جای تو میان ما خالی بود مثل هر سال مثل همیشه ! من یه عالمه حرف داشتم برات که باز کنج دلم موند ... و مثل همیشه اولین کلامی که با تو می گم : بر میکده ات ساقی من خاک درم می ده اندر عطش دیدار من تشنه ترم می ده زان روی چو ماه خود با یک نظرم می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی باورم اینه که تو هستی ، همیشه بین ما حضور داری و این انتظار و ایمان به غیبت تو مثل خیلی از باورهای ما باید تعریف و ترمیم بشه ... دیده ای خواهم که باشد شه شناس تا شناسد شاه را در هر لباس خیلی دلم گرفته دلم نمی خواد هیچی بنویسم دلم نمی خواد هیچی بگم انگار همه غم عالم اومده روی دلم نشسته حیفم میاد روز تو رو با کلام نازیبای خودم خراب کنم ... هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم سعدیا بی وجود صحــــــــبت یار همه عالــم به هیچ نستانیم خوش به حال همه ! هر کسی به روش خودش این روزها رو جشن گرفت مثل بچه محل های ما که سه شبه دارن تو میدون می زنن و می رقصن !و منصور هم می خونه : آرزومه آرزومه که درو وا بکنی بیای تو خونه ... چه تناسبی !!! ولی من حتی به اندازه اونا هم نبودم ... با همه ی لحن خوش آوایی ام ای دو سه تا کوچه زما دورتر کاش که این فاصله را کم کنی کاش که همسایه ی ما می شدی هر که به دیدار تو نائل شود دوش مرا حال خوشی دست داد نام تو بردم لبم آتش گرفت نام تو آرامه ی جان من است ای نگه ات خواستگه آفتاب پرده برانداز زچشم ترم ای نفست یار و مددکار ما عید همه دوستان مبارک و از ته دل آرزو می کنم روزی با حضور نازنین خودش این روزها را به جشن بنشینیم ... |